نقد و بررسی فیلم AntiChrist (بخش 2)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 13 بهمن 1398
بازدید : 189
نویسنده : adli

در فیلم از سه حیوان، بعنوان سه گدا یاد میشود که با اندکی ریزبینی و توجه ، میتوان رابطه ی آنها با عناوین فصل های فیلم (و البته مراحل زندگی از نگاه فون تریه) را کشف کرد. اول آهویی که نیمه کاره بچه ی خود را زاییده و بچه آهو نیز مرده است (اندوه)، دوم روباه که در حال خود خوری است و خیره به مرد زبان باز میکند و میگوید “هرج و مرج حاکم خواهد شد” (درد)، و سوم کلاغی است که مرد، در غار کوچکی که سعی کرده در آن پنهان شود آشکار میشود (نا امیدی)

این سه حیوان که شخصیت “مرد”، هر سه آنهارا به شکلی نه چندان رئال و واقعی در جنگل عدن میبیند ، صُوَر فلکی ای هستند که در تحقیق های مربوط به پایان نامه “زن” نیز به آنها پرداخته شده. اما مرد با واکنشی کاملا منطقی و عقل گرایانه ، این مسئله را رد میکند و تمام این نتایج را حاصل خیال پردازی های غیر منطقی همسرش میخواند. حتی در پایان ، در منفعل ترین حالت خویش که اخته شده و روی زمین افتاده ، همچنان با پافشاری روی عقل گرایی خود ، این اظهار نظر “زن” را رد میکند که اگر هر سه گدا در یک جا تجمع کنند ، یک شخص خواهد مرد. چندی نمیگذرد که هر سه حیوان در کلبه خود را نشان میدهند. “مرد”، وزنه را که به پایش پیچ شده است باز میکند ، به سمت “زن” هجوم میبرد، و در یک نمای حدودا دوقیقه ای ، شاهد فشار انگشتان دفو بر گلوی گینزبورگ هستیم و عمیقا به خفگی “زن” به دستان “مرد” خیره میمانیم. در میان دقایقی از فیلم که تماما پر استرس، پر درد و عجیب میگذرد.

در شخصیت “زن”، رفتار های غیر معمول سادومازوخیستی در تمام طول فیلم مشاهده میشود. از عطش جنسی او گرفته تا اشتباه پوشاندن کفش ها برای فرزندشان (که در نما های سیاه و سفید ابتدایی فیلم ، میبینیم که کفش ها برعکس زیرتخت جفت شده اند و بعد ها پی میبریم که مادر اشتباه کفش ها را پای بچه میکرده است) و انفجار شخصیتی که در پایان فیلم به زخمی کردن پای او “مرد” حاصل میشود. اما نکته ی موجود آن است که “زن” پس از هر کنش غیر معمول ، به حالتی در می آید که گویا خود از آنچه کرده بی خبر است. از او انرژی قابل توجهی گرفته میشود ، به نفس نفس می افتد و نگاهی پر از ترس به اطراف خود دارد تا کشف کند که چه کرده و پشیمانی خود را ابراز میکند. گویی در بازه های مختلف زمانی ، “زن” توسط نیرویی غیر انسانی تسخیر و کنترل میشود. آیا این استعاره ای است از همان نیروی شیطانی که حوا را دچار دردسر کرد؟ یا همان عقیده ای که فون تریه اذعان میدارد : زن ها دارای یک شخصیت شیطانی هستند که در مرد ها دیده نمیشود. آیا این شخصیت شیطانی ، مجاز از عواطف و احساسات بیش از حد در مقابل تعقل و منطق گرایی مردانه است که در فیلم به وفور دیده میشود؟ تمام این سوالات ، بخش مهمی از فیلم است که شما را با تیتراژ مخوفی که “ژرژ فردریش هندل” زمینه اش را نواخته است ، تنها میگذارد…

اما از تفاسیر و تحلیل ها که بگذریم ، باید در ستایش از فرم (بخوانید تکنیک به کار گرفته شده) اثر ، به جای قلم یا زبان ، تنها چشم ها را در اختیار فیلم قرار داد. یکی از نقاط قوت سینمای لارس فون تریه، پشت کردن و حتی دهن کجی او نسبت به ژانر است. هیچ فیلمی از فون تریه در هیچ ژانری نمیگنجد. جنایی، علمی تخیلی، فانتزی، اکشن، ملودرام، عاشقانه، فیلم های او در هیچ کدام از این ها نمی گنجد و جالب اینکه تمام این ها در فیلم های او می گنجند. حال تصور کنید که دجال/ ضدمسیح، فیلمی است هم ترسناک، هم ملودرام، هم سوررئال و هم حتی تاریخی و مذهبی، که در شکلی ناتورالیستی پیاده شده و شاید این مهمترین بهانه ی فون تریه برای تقدیم فیلمش به آندری تارکوفسکی فقید باشد. جنگلی که حدود هفتاد درصد از فیلم در آنجا ساخته شده، در بخشی از شهر کلن در آلمان به نام Rhein-Sieg-Kreis میباشد که طبیعتی بکر در اختیار لارس فون تریه گذاشته است تا بتواند فیلمی ناتورالیستی را در قالب دوربین روی دستی که هرگز در چنین فضایی  پیش از این ندیده بودیم، به انحصار خود در آورد.

گاهی پرسه های ویلیام دفو در علفزار های سبزرنگ و بارانِ غافلگیر کننده ی فضا ، یاد آور نماهایی از سولاریسِ تارکوفسکی است، زمانی که دوناتاس بانیونیس در نقش کریس کلوین، در چمنزاری مقابل خانه ی پدری خود ، به سفر به فضا فکر میکرد. باران میبارید، باد بین سبزه های بلند و درختان سرک میکشید و دفو/ بانیونیس، در اندیشه های خود غرق بود.

به طور کلی، متاسفانه یا خوشبختانه، از اکثریت مخاطبین حال حاضر سینما توقع آن نمیرود که دجال را دوست داشته باشند یا درکش کنند. اما مسئله ی اذیت کننده آن است که فون تریه نسبت به باقی فیلمساز های هنری (؟!) از جامعه ی آماری بیشتری برخودرار است و قاعدتا در مقابل تمام کنش ها و آثار رادیکال وی ، فیدبک های بعضا ناراحت کننده ای به گوش میرسد. اما مهم آن است که فون تریه، آلوده به مخاطب مداری نشود و همچنان همان فیلمساز خوش ذوق و جنجال برانگیزی باشد که با اولین آثارش همه را حیرت زده کرد و با آخرین آثارش، همچنان در فستیوال ها و جشنواره ها تمام توجهات را به خود جلب میکند. به امید تولید فیلم هایی که گاهی باعث آزار و اذیت خیل عظیمی از ما بشوند تا همچنان به کند و کاو در وجود خویش، پی رگه های “آزار پسندی/ مازوخیستی” خود بپردازیم و از دل آنها، علاوه بر لذت عاطفی و زیبایی شناختی، به عمق قابل توجهی از معنای زندگی و مسائل پیرامونش دست یابیم.




:: موضوعات مرتبط: نقد و بررسی , ,
:: برچسب‌ها: AntiChrist ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین اخبار سینمای ایران و جهان را در اینجا بیابید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جدیدترین وبلاگ فیلم و سریال و آدرس movie-western.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com